هیئت حضرت علی اکبر علیه السلامنزدیک یک سال است که از درگذشت فاطمه سادات مرتاضی تهرانی می‌گذرد. زنی که اهالی، او را مادر معنوی بچه‌های محله و هیئت جوانان علی‌اکبر(ع) می‌دانستند…

۹۶/۰۶

 

نزدیک یک سال است که از درگذشت فاطمه سادات مرتاضی تهرانی می‌گذرد. زنی که اهالی، او را مادر معنوی بچه‌های محله و هیئت جوانان علی‌اکبر(ع) می‌دانستند. تهرانی، مردادماه سال پیش درگذشت و پس از 20 سال افتتاح هیئت و فعالیت در محله اختیاریه، بچه‌های دیروز را که دیگر جوانان رعنا و قد کشیده و تحصیلکرده‌ای شده‌اند، تنها گذاشت. حالا اما با وجود تحمل این داغ در دل اهالی محله و هیئت جوانان علی‌اکبر(ع)، حتی یک روز برنامه‌های هیئت متوقف نشده و همچنان بر قوت خود باقی است. پنجشنبه شب‌ها، طبق روال کلاس‌های قرآن، مداحی، سخنرانی و… برپاست. در یکی از برنامه‌های این هیئت شرکت کردیم، از بانیان آن پرسیدیم و با زینب قیامتیون، دختر فاطمه‌سادات تهرانی که امروز جای مادر را در هیئت پر می‌کند به گفت‌و‌گو پرداختیم. در گزارش پیش‌رو، او و دیگر اعضای هیئت برایمان از برنامه‌های آینده هیئت گفتند و از خاطرات‌شان از مرحومه بانو تهرانی.

خانه‌ای در کوچه شهید قیامتیون

هیئت‌شان در کوچه شهید قیامتیون، کنار پارک ارغوان در دیباجی جنوبی است. خانه هم همانجاست. خانه زن و مردی انقلابی که یک دختر و 2 پسر نتیجه ازدواج‌شان است و حالا همه در یک ساختمان، کنار هم و در خدمت هیئت، وظیفه‌ای که مادر به آنها سپرده است را ادا می‌کنند. بار اول که می‌خواستم از هیئت جوانان علی‌اکبر(ع) و خانم تهرانی بدانم، به سازمان ملی فضایی کشور رفتم. علی قیامتیون همسر حاج خانم تهرانی، روزگاری قائم‌مقام سازمان صنایع هوایی وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح بوده و حالا یکسالی است در این سازمان فعال است. او متولد 1329 و لاهیجانی است. پدرش مؤذن مسجدجامع شهر بوده و خودش دیپلم را در شهرش گرفته و پس از آن لیسانس را در دانشگاه تبریز و فوق‌لیسانس را در رشته مهندسی مکانیک در تهران گذرانده است. زندان، تبعید و… بخشی از ماجراهای زندگی اوست که عاشق علم است. کوچه به نام برادر شهیدش نامگذاری شده، کارش را از صنایع دفاع با موشک آغاز کرده و در سال 1357 با فاطمه سادات تهرانی آشنا شده و ازدواج کرده است. زینب نخستین فرزند خانواده است که حالا به‌زعم پدر، سعی دارد جای مادرش را در هیئت پر کند.

هیئت جوانان، علی‌اکبر(ع) نام گرفت

عکسی از سفر کربلا را بزرگ شاسی کرده و در قسمت زنانه به یادگار گذاشته‌اند؛ خانم تهرانی گوشه سمت راست و پایین عکس نشسته و بچه‌های هیئت دورش حلقه زده‌اند. فاطمه‌سادات مرتاض تهرانی متولد 1333 تهران بود که لیسانس خود را در رشته الهیات گرفت. او مردادماه سال گذشته درگذشت. خیلی‌ها در محله از شجاعتش می‌گویند. از اینکه از حق حرف زدن، نمی‌ترسید و همواره دلش با اهل‌بیت(ع) بود. پایه هیئت را او گذاشته است. آنهایی که امروز و دیروز هیئت را دیده‌اند، می‌دانند این خانه، امروز چقدر تغییر کرده است. اول تنها 2 اتاق در طبقه پایین و 2 تا در طبقه بالا وجود داشت که پایینی‌ها مخصوص هیئت بود. زینب می‌گوید: «این هیئت جایی برای هم‌سن و سال‌های ما بود. ما زمان بچگی‌مان در این اتاق‌ها چیزهای بسیاری آموختیم. خیلی از بچه‌های محله در این هیئت و با آن قد کشیدند و بزرگ شدند؛ مثل ما. چون هیئت با بچه‌های محل تشکیل شده بود، مادر با تمسک به نام حضرت علی‌اکبر(ع) اسم هیئت را جوانان علی‌اکبر(ع) گذاشت.»
این هیئت که در دهه هفتاد شکل گرفت، حالا در سن 20‌سالگی، راه‌های نرفته بسیاری پیش‌رو دارد. دیگر تهرانی نیست، اما فرزندانی که او در همین هیئت تربیت کرده، زمام امور را دست گرفته‌اند و پس از او راهش را ادامه می‌دهند.

برنامه‌هایی برای جمع شدن‌ها

هر پنجشنبه متناسب با مناسبت‌ها مراسمی در هیئت برگزار می‌شود. برنامه‌هایشان از آموزش قرآن کریم، اجرای مسابقات قرآنی و مباحث اعتقادی، اخلاقی، احکام، برگزاری مراسم عزاداری ‌سالار شهیدان در دهه اول ماه محرم گرفته تا جایی برای جمع شدن‌های‌گاه و بی‌گاه جوانانی است که می‌خواهند در زیر سایه اهل‌بیت(ع) زندگی خود را سر و سامانی دهند. پشت پرده‌ای در قسمت مردانه کمدی از کتاب و جوایز وجود دارد. کتاب‌هایی که جوانان هیئت می‌توانند به امانت به خانه ببرند و بخوانند و جایزه‌هایی برای کوچک‌ترها که با برگزاری مسابقات قرآن و اخلاق به آمدن‌هایشان دلخوش باشند. اما به گفته صاحبان این هیئت، اصل برنامه‌های هیئت برگزاری کلاس‌های قرآن است. هرچند در حاشیه مراسم‌ها مداحی و سخنرانی هم وجود دارد. گاهی اردو و سفر زیارتی از مشهد و قم تا کربلا را جزئی از برنامه‌های خود کرده‌اند. امروز اما مراسم تجلیل از استادان در هیئت برپاست و قرار است به نفرات اول تا سوم مسابقات حفظ قرآن کریم جایزه داده شود. هیئت جوانان علی اکبر(ع) هیئتی محلی است و همیشه حداقل 60 تا 70 نفر در آن شرکت می‌کنند. این البته منهای روزها و مراسم خاص، مانند دهه‌های محرم است که جمعیت ‌گاه به 500 نفر هم می‌رسد.
اما تعطیلی‌ها فقط به 15 روز نوروز ختم می‌شود. این هیئت همه ده شب محرم، مناسبت‌های مذهبی و… در کنار برنامه‌های خود اطعام نیز می‌دهد. زینب قیامتیون می‌گوید: «در طبقه بالا آشپزخانه‌ای مخصوص هیئت ساخته‌ایم. معمولاً غذا در آن آشپزخانه پخته می‌شود. ما در هیئت کلاس‌هایی نیز مثل کلاس قرآن، تجوید، زبان انگلیسی برگزار می‌کنیم.»

صحیح اندیشیدن را یاد می‌دهیم نه چگونه اندیشیدن

پوشیده نیست خیلی از همین جمع‌ها در دل خود بسترهایی برای دیگر کارها نیز ایجاد می‌کنند. پس از حضور در همین مراسم بود که عده‌ای تصمیم گرفتند گروه‌هایی برای کمک به مستمندان تشکیل دهند. هرچند این گروه‌ها زیرمجموعه کارهای هیئت نیست، اما نوع تربیت و دیدگاه کمک به همدیگر از آنجا شکل گرفته است. علی قیامتیون می‌گوید: «ما در هیئت از هر نوع حاشیه‌ای دوری می‌کنیم. داشتن صندوق یا مدیریت خیریه شاید کمی هیئت را دچار حاشیه می‌کرد. اما خیلی‌ها از دل این هیئت چنین تصمیماتی گرفتند و بیرون از این مکان کارهای عام‌المنفعه خوبی انجام می‌دهند. البته جداگانه کمک‌هایی به نیازمندان می‌شود، اما این کمک‌ها شخصی است و چندان وابسته به کارهای هیئت نیست.»
بنای هیئت را بر احترام متقابل و محبت گذاشته‌اند. شاید همین احترام به اعتقاد و تفکر آدم‌ها بود که باعث ‌شد خیلی‌ها به هیئت رفت‌وآمد کنند و به این خانه علاقه‌مند شوند. زینب قیامتیون از سیره‌ای که مادرش برای آنان به یادگار گذاشته می‌گوید: «ما اینجا به کسی بی‌احترامی نمی‌کنیم. در این هیئت به هیچ‌کس نمی‌گوییم چگونه بیندیش، اما روش صحیح اندیشیدن را به آنها آموزش می‌دهیم. بچه‌ها در این هیئت از هر طیفی حضور دارند. بنا را بر ساخت آدم‌ها نگذاشته‌ایم، وظیفه ما پرورش و هدایت بوده و هست.»

ساده‌زیستی روشی برای تربیت عملی جوان‌ترها

حالا خیلی‌ها دلبسته و وابسته این خانه شده‌اند. دلبسته مادری جدی، رئوف و دلسوز که دلش برای تک تک بچه‌هایش می‌تپید. حالا آن خانه کوچک 2 طبقه با بزرگ شدن بچه‌ها شمایل جدیدی گرفته و قد کشیده است. دیگر هر 3 فرزند قیامتیون با پدر، در همین ساختمان زندگی می‌کنند. زینب می‌گوید: «مادرم به خاطر همین رفت و آمدها، هیچ‌گاه برای خود زندگی تجملی انتخاب نکرد. دوست نداشت کسی حسرت زندگی‌اش را بخورد. پدر در جایگاهی بود که می‌توانستیم بهترین نوع زندگی را داشته باشیم، اما او این زندگی را انتخاب نکرد. به خاطر دارم در آن دوره که به مدرسه می‌رفتم تازه جلدهای گالینگور برای دفترها مد شده بود، وقتی یکی از آنها را خریدم و به خانه آوردم، مادرم گفت چرا چنین دفتری خریده‌ام. دوران جنگ بود و او به این فکر می‌کرد که وقتی دفتر را به مدرسه ببرم، ممکن است خیلی‌ها که قادر به خریداری چنین دفترهایی نیستند، دلشان بخواهد. برایم پس دادن آن دفتر سخت بود، اما آن را پس دادم. او خیلی روی تفکر ما کار کرد تا ما هم بتوانیم از تجملات بگذریم و به سیره اهل‌بیت(ع) نزدیک‌تر شویم.»

اگر دین‌مان قوی است از مادرمان است

هنوز از مادر حرف زدن برایشان سخت است؛ زندگی، شور و… درس‌هایی بود که تهرانی به فرزندانش داده است. او راهنمای همه بچه‌های هیئت بود. علی قیامتیون، همسر تهرانی می‌گوید: «فاطمه‌سادات جوان‌تر که بود، چریک بود و با شهید بروجردی کار می‌کرد، اسمش درآمده بود که برای ادامه مبارزاتش به فلسطین برود. اما این کار را نکرد، چون نمی‌توانست مادرش را تنها بگذارد. او نرفت. اما مبارزات بسیاری پس از آن نیز در سابقه خود دارد. به خاطر دارم بالای کانتینر رفت و آرم چریک‌های فدایی را زمانی که هنوز در کشور، مخصوصاً در لاهیجان فعال بودند پاک کرد.» زینب می‌گوید که حتی مادرش در مسابقات تیراندازی که بین مردان و زنان برگزار می‌شد مقام اول را کسب کرده بود: «او ما را مرد بار آورد برای روزهای سخت. روزهایی که نیست و باید راهش را ادامه دهیم. من از مادرم یاد گرفتم باید سخت پای خواسته درست و حق ایستاد. همیشه به ما می‌گفت باید خودتان را در خانه اهل‌بیت(ع) زمین بزنید تا بالا بروید. مدافع بودن از حق، حریم اهل‌بیت(ع)، ولایت و… از خصوصیات او بود. امروز اگر دین ما قوی است از مادرمان است.»

هیئت تحصیلکرده‌ها

مداح هیئت پزشک است. معلم قرآن آن در مقطع دکتری تحصیل می‌کند. مهندسان اعضای هیئت هستند که به آن رفت‌وآمد دارند. در محله هیئت جوانان علی اکبر(ع) به هیئت تحصیلکرده‌ها معروف است. دلیل این را که از زینب می‌پرسم می‌گوید: «پدر و مادرم هر دو تحصیلکرده بودند و پدرم خیلی به مباحث علمی علاقه‌مند است. ما نیز هرکدام در رشته‌ای فارغ‌التحصیل شدیم و برایمان تحصیل کردن و علم‌آموزی جزء لاینفکی از زندگی بوده است، بنابراین طبیعی است وقتی می‌بینند جمعی در گروهی که شما در آن قرار گرفته‌اید دنبال علم‌آموزی هستند، دیگران هم تشویق ‌شوند. هرچند ما به کسی نمی‌گوییم دکتر یا مهندس شود. اما در این هیئت بحث‌های علمی زیاد می‌شود. مثلا پدرم بحث مهندسی و ستاره‌شناسی می‌کند که بالطبع ممکن است علاقه‌ای در جوانان ایجاد کند که بچه‌ها به این سمت و سو کشیده شوند. اینجا ما ریش‌سفیدانی هم داریم که در مشاغل دیگری مشغولند. اما چون قالب اصلی را جوانان تشکیل می‌دهند به تبع حضور در محیطی فرهنگی آنان را تشویق می‌کند، آموختن بخشی از زندگی‌شان باشد.»

نگاه
افطاری زیر ذره‌بین مادرانه

علیرضا کریمی سعیدآبادی، یکی از استادان قرآن هیئت جوانان علی اکبر(ع) است. او از سال 93 وارد هیئت شده. پس از استاد شمس، از سوی حسین رستمی، از قاریان بین‌المللی قرآن کریم به این هیئت معرفی شد. در این 2 سال که در هیئت جوانان علی‌اکبر بوده، بیش از هر چیز افتادگی و مهربانی تهرانی برایش مهم بوده است. کریمی از حس مادرانه تهرانی می‌گوید: «ماه رمضان جلسات پنجشنبه‌های ما با افطاری همراه است. خانم تهرانی در همه مراحل و جلسات پا به پای بچه‌ها شرکت می‌کرد. حساسیت خاصی داشت که بلافاصله بعد از اذان به همه افطاری برسد و خودش روی پله‌ها می‌نشست و در عین اینکه برنامه را مدیریت می‌کرد، با خلوص مادرانه‌ای حواسش به افطار کردن همه بود.» این استاد قرآن می‌گوید که تهرانی به رفتار تک تک افراد در هیئت نظارت داشت و اگر رفتار ناپسندی از یکی از بچه‌ها سر می‌زد، او را کنار می‌کشید و در گوشه‌ای آن رفتار بد را متذکر می‌شد: «خانم تهرانی به حدی برای بچه‌ها اهمیت قائل بود که مادر معنوی هیئت کمترین عنوانی است که می‌توان به او نسبت داد. از طرفی برای ازدواج بچه‌های دم‌بخت خیلی زحمت می‌کشید. بچه‌ها هم او را امین خود می‌دانستند و مشکلات‌شان را حل و فصل می‌کرد. طوری که برای آن فرد نیز خوشایند بود و دخالت محسوب نمی‌شد.»

جایگاه والای زن در خانواده

هادی حمیدی‌کیا، روزگاری از کارمندان عقیدتی سیاسی نیروهای مسلح بوده و امروز روحانی و سخنران هیئت است. او می‌گوید: «در این خانواده زن جایگاه بالایی دارد. علی قیامتیون برای همسرش اعتبار و ارزش بسیاری قائل بود. خانم تهرانی علاقه داشت جوانان دور هم جمع شوند. حتی رفتاری داشت که پای جوانان به هیئت باز شود. این خانه دو اتاق در پایین و دو اتاق در بالا داشت که دو اتاق پایین هیئت و بالا جای زندگی آنها بود. حتی زمانی که می‌خواستند به مسافرت بروند به یکی از افراد مورد اعتماد کلید می‌دادند تا روزهایی که آنها خانه نیستند کلاس‌ها و برنامه‌های هیئت برگزار شود و عقب نیفتد. بچه‌ها خانه را زیر و رو می‌کردند، اما حتی سر سوزنی به آنها عتاب نمی‌شد.» به نظر او، تهرانی رفتاری مادرانه داشت و به بچه‌ها اهمیت می‌داد. او حتی میز پینگ‌پنگی بالا گذاشته بود تا بچه‌ها بعد از کلاس قرآن بازی کنند. حمیدی‌کیا می‌گوید: «برایش خیلی مهم بود چه کسانی به بچه‌ها درس می‌دهند و سخنرانی می‌کنند. برای روحانیان احترام بسیاری قائل بود. مداحی برایش مهم بود و معتقد بود اشعار باید کلام منسجمی داشته باشد. خودش مستقیم همه امور را مدیریت می‌کرد. معلمان برگزیده می‌آورد. مثلاً گوشی تلفن را بر می‌داشت و با آقای رستمی صحبت می‌کرد و عامرانه از او می‌خواست بهترین استاد قرآن را برایشان بفرستد. مدیریت استادان با او بود. من در طول تاریخ زندگی‌ام زنی مثل او ندیده‌ام. به تشویق او می‌آمدم. امروز نیز با حمایت‌های زینب دخترشان نوه‌هایم را نیز به این هیئت می‌آورم.» بعد به احترامی که این هیئت برای جوانان قائل می‌شود اشاره می‌کند و می‌گوید: «یکی از بانیان امروز برگزاری این هیئت تعریف می‌کرد که نخستین‌بار که با هیئت جوانان علی‌اکبر(ع) آشنا شده دیده چراغی سر در این خانه روشن است، از روی شیطنت چراغ را می‌شکند، هفته دوم اما می‌آید ببیند در این خانه چه خبر است. حالا سال‌هاست به هیئت رفت‌وآمد می‌کند. آن بچه‌ها که اینجا پا گرفتند همه به مدارج بالای علمی رسیده‌اند. به نظرم یکی دیگر از خصوصیات مهم این هیئت که قیامتیون نیز روی آن تأکید دارد پذیرایی است. حتماً چای و شیرینی برای مراسم فراهم می‌شود. قیامتیون معتقد است با پذیرایی بچه‌ها دلخوش می‌شوند. باید بچه‌ها را با این دلخوشی‌ها به تعلیم کشاند.»
جوایز را خیّران تهیه می‌کنند. در هیئت جوانان علی اکبر(ع) مهم‌ترین چیز آموزش و تربیت است. از این‌رو خیّران برای برگزاری مسابقاتی بین جوانان و رشد آنان نذر کرده و برایشان جایزه در نظر می‌گیرند. حمیدی‌کیا می‌گوید: «همیشه که نباید نذر به خوراک باشد. گاهی نذرهای فرهنگی اهمیت بیشتری دارد. در این هیئت کمد جایزه‌ای وجود دارد که پر از نذورات خیّران است و خیلی از بچه‌ها دلشان به همین جایزه‌ها خوش است.» اما ویژگی دیگر هیئت به‌زعم قیامتیون کار و ایجاد وظیفه برای اعضاست. او می‌گوید: «کار در هیئت ما اهمیت و هرکسی وظیفه‌ای برعهده دارد. هیئت 4 فرمول دارد؛ سخنران، مداح، غذا یا پذیرایی و کار. ما به بچه‌ها کار می‌دهیم و برایشان مسئولیتی مشخص می‌کنیم. هرکسی وظیفه‌ای برعهده دارد. این باعث می‌شود، سلول‌های بدن دیتا بگیرند و حسینی شوند. همین همدلی است که حال همه را خوب می‌کند. شب جمعه که هیئت برگزار می‌شود تا یک هفته بچه‌ها بیمه هستند. به نظر ما وقتی همنشین پاکان باشید، پاک خواهید شد. شاید این راز ماندگاری هیئت جوانان علی اکبر(ع) است.»

مصاحبه نشریه همشهری محله در سال ۹۶

یک دیدگاه در “آه و افسـوس هیئت تحصیل کرده ها”

  1. Добрый день всем!
    Получите документ ВУЗа без предоплаты и доставку в руки по России – просто, удобно, безопасно!
    http://saksx-attestats.ru/
    Закажите диплом ВУЗа без предоплаты и получите его с доставкой в руки по всей России – это просто и удобно!
    Купите диплом ВУЗа по выгодной цене с доставкой в любой город России без предварительной оплаты и с гарантированной подлинностью!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *